آنیساآنیسا، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

شکوفه زندگی ما

نرم نرمک بهار میرسد

دختر ماهم،برگ گلم بهار  ثانیـه ثانیـه مـی آید و اینــجا کسی هست که به اندازه شکوفه های  بهاری  برایت آرزوهای خوب دارد دختر بهاریم میخوام هفت سین عید رو با یاد تو بچینم سبزه را با یاد روی همچو ماهت سمنو به یاد شیرینی لبـخندت سایه دانه به رنگ چشـم هایت سرکه  با یاد ترشی مهربانیت سیب با یاد تردیه گـونه هایت سکه با یاد درخشـش قلبـت سیر با یاد تنـدی کلامت دوست دارم دختر قشنگم امیدوارم همانند ماه تولدت بهاری باشی،اولین نوروز با تو چه زیباست یک عالمه عطر بید، تقــدیم تو باد   تبریک بسی شدید، تقــــدیم تو باد...
12 بهمن 1393

بهار زندگی من

  و إِن یَکادُ الّذینَ کَفَروا لَیُزلِقونَکَ بِأَبصارِهِم لَمّا سَمِعُوا الذِّکرَ و یَقولونَ إِنَّهُ لَمَجنونٌ و مَا هُوَ إِلاّ ذِکرٌ لِلعَالَمین ا ی  گل من ای  گل من،ای دختر خوشگل من عزیز د ردونه من ، ای گل گلخونه من تو دختر ناز منی ، خوشگل و تن ناز منی قربون  خنده هات برم ، تو بال پرواز منی دل منو برده چشات ، دلم اسیر خنده هات عروسک قشنگ من ، قربون اشک بیصدات همه ی دنیا یه طرف ، دختر نازم یه طرف بهار زندگی من تا این لحظه 8ماه و 16روز  سن دارد.  مي خندي، قندهاي عالم در دلم آب مي شود لبخند شيرينت پايان روزگار تلخ من است...      ...
12 بهمن 1393

8 ماهگی دخترم

  روزها و ساعتها را به عشق تو و نفست طی میکنم تک فرزندم تو را دوست دارم بخاطر پاکی ات به خاطر وجود لطیفت به خاطر اینکه تکه ای از وجودم هستی دختر 8 ماهه من قسم خوردم برایت بهترین مادر دنیا باشم نفسم،دردونه دخترم،برگ گلم باز میگویم تو را دوست دارم کودک زیبایم،عزیزتر از جانم،همنفسم،همصدای لحظه های ناب من 8 امین ماهگرد تولدت دخترکم از شیرینیهات بگم که تمومی نداره از خانومی و آرومیت بگم از چی بگم که خدا تمام خوبیهای عالمو درون تو خلاصه کرده..   دخترم این روزها اگر عاشقانه سپری میشود به عشق بودن توست بدان دنیایم بی خنده های تو معنا نخواهد داشت ...
28 دی 1393

7ماهگی دخترکم

عزیز دل مامانی دختر خوشگل من هفت ماهه شده خدای من کوچولوی نازم دیگه داره برای خودش خانومی میشه . عاشقتم دختر ناز و قشنگم ،از بودن باهات سیر نمیشم خدا رو از بابت داشتنت هزاران هزار بار شکر میکنم  سلام وروجک خانووووم عسل مامان هر چی از شیطنت هات بگم کم گفتم ماشااله خیلی شیطوت و بامزه شدی ،قشنگ رو روروءکت میشینی و گاهی اوقات که ذوق میکنی تو روروءک وامیستی با تمام اسباب بازی های جلوش بازی میکنی و تو دهنت میکنی ،مامانی انقدر چیزای کثیف تو دهنت نکن مریض میشی ها ... تاازت یه لحظه غافل میشم میبینم یه چیزی کردی تو دهنت .. عاشق ددری و وقتی لباس تنت میکنم میفهمی میخوایم بریم ددر کلی خوشحال میشی و تو ماشین دیگه نمیخوابی یا با دنده ور می...
3 دی 1393

جشن دندونی فرشته کوچولوی من

عروسک قشنگ من در تاریخ 30/8/93 واسه تو جشن دندونی گرفتیم کار تزیینات رو بابایی طراحی کرد و خاله سحر و رضا جون و عمو احسان خونه مامان جون فاطی رو تزیین کردن.خیلی دلم میخواست خونه خودمون باشه اما تعداد مهمونا زیاد بود.عروسکم تمام سعی ام رو کردم تا جشن بی عیب و نقصی رو ترتیب بدم که خدارو شکر زحماتم بی نتیجه نموند.تو تمام هستی منی برای همه جشن های زندگیت از جونم مایه میذارم. عشق من شبیه باران نیست که گاهی بیاید و گاهی نه عشق من شبیه هواست ساکت اما همیشه اطراف تو..     ...
3 دی 1393

نیم سالگرد حضورت مبارک نفس من

تمام دل نوشته هایم را در خاک خواهم کاشت،می دانم گل خواهند داد،چشمانم را به باریدن می نشانم تا سبز شود این دفتر احساس..........بگذار تنها یک گل از این دفتر بشکفد .آن را هم با تمام وجود وصداقت تقدیمت می کنم دخترکم..............     آنیسا،نفسم همیشه باش و با بودنت دلیل زندگی من باش 6ماه از بهترین ماه های زندگی من را ساختی... هرچند هنوز از بیداری های شبانه...از بیتابی های روزهایت...از مسولیت  سنگین مادر بودن ..خسته ام... اما میدانم  که لذت خنده های شیرینت را به دنیایی نمیدهم...  وقتی از اغوش دیگران دستهایت را به  سمت من  دراز میکنی..وقتی دستان کوچکت دور گردنم حلقه ...
26 آبان 1393

5 ماهگیت مبارک دلبند مامان!

  5ماهگی نازنین دخترم   وقتی شانه های کوچکت پناهگاه استوار روح پریشانم میشود !   لذت لمس پیکر معصوم تر از باران توست که مرا وا می دارد به   دوست داشتنت   وقتی دستهای کوچک فرشته گونه ات را بر صورت خراشیده ام میکشی   شرمسار میشوم که تو پاداش کدامین عبادت به جا ناورده ام هستی   اینگونه خوب و پاک و بزرگ . . . . ! گوهر بی همتای من!   روزها از پی هم میگذرند و من هر روز عاشق تر از قبل مادر میشوم...پنج ماه در کنارت بودن برای من لحظات ناب تکرار نشدنی بود. هر روز صبح به عشق دیدن روی ماهت، به عشق دیدن لبخندهای بی ریا...
26 مهر 1393

پرنسس من 4 ماهگیت مبارک

ماهگيت مبارک عزيزم دختر نازم نوبت واکسن زدنت بود و امروز واکسن 4 ماهگي رو زدي دخترم اولش براي قد و وزن بردمت که 7 کیلو وزن و 68 سانت قد کشيده بودي خانم دکتر هم گفت ماشاالله قد بلن دخترمون. عشقم خدا رو شکر خوب بود . اول واکسن هم خبر نداشتي چه خبره و مي خنديدي و سرتو بلند مي کردي حرف میزدی با مامانی ولي بعد واکسن  دااادي زدي ک بيا و ببين ولي کلا دختر صبوري هستي عزيزکم این دفعه زیاد گریه نکردی انگار اقا زنبوره کار خودش رو کرده بود مقاوم تر شده بودی. قربونت برم یه پات هوا بود اما اون پات که واکسن زدیم رو تکون نمی دادی. هر 4 ساعت بهت استامينوفن دادم و خدا رو شکر تب نکردی خدا کنه شب هم تب نکن...
26 شهريور 1393

3ماهگی دختر نازم

دختر ناز مامانی ببخش که نتونستم سر وقت درست تاریخ 3 ماهگی برات بنویسم.آخه تیر ماه مشغول جمع کردن وسایل خونه بودیم از خوش قدمی تو فرشته کوچولوی نازم قراره بریم خونه خودمون واسه همیشه راحت زندگی کنیم خلاصه که مشغول اسباب کشی و ... بودیم سلام دختر نازم ماهگيت مبارک باشه مهربونم خدا رو شکر که خدا تو رو به ما هديه کرد و شدي عشق من و بابايي حسابي به من وابسته شدي و اگه منو نبيني بغض مي کني گل من براي همين يه سره چسبيدي به من و گاهي همچين تو چشام خيره ميشي و نگاه ميکني که ديگه دلم برات ضعف ميره و منم حسابي بوست مي کنم و مي خورمت من و بابايي رو خوب ميشناسي و باهامون حرف ميزني آقون و آقا و ا...
22 شهريور 1393