آنیساآنیسا، تا این لحظه: 10 سال و 1 روز سن داره

شکوفه زندگی ما

مادر بودن یعنی.....

مادر بودن یعنی بوسیدن سر انگشتای کوچولو ی دخترت   مادر بودن یعنی بوییدن عطر خوش زیر گلوش وقتی مثل یه فرشته خوابیده  مادر بودن یعنی زمان های شگفت انگیز شیر خوردنش مادر بودن یعنی خندیدن های بی دلیلش   مادر بودن یعنی نشون گرفتنت با انگشت خوشگلش تو یه جمع شلوغ و ماما گفتنش   مادر بودن یعنی غرق شادی شدن از بغل کردنش  مادر بودن یعنی دالی بازی مادر بودن یعنی  خراب شدن دنیا رو سرت وقتی صدای گریه شو میشنوی مادر بودن یعنی کم خوابی  مادر بودن یعنی سرمست شدن از دیدنش مادر بودن یعنی دیدن لبخند شیرین وقتی از خواب بیدار میشه مادر بودن یعنی تاتی تاتی   مادر بودن یعنی عاشق یه دندو...
14 مرداد 1393

توت فرنگی من 40 روزه شد

به من حق بده دختر بهار ..... حق بده تمام کنم همه ناتمام هایی رو که به دلم هست.. باتو باید تمام کرد!باید که بود...برای بودن هم به من حق بده دخترک! مگر میشود تو باشی و من بودنم نابود شود...باید بمانم وبمانی ! من و تو تا ابد باید برای هم فعل بودن رو صرف کنیم... دخترکم 3/4/93 امروز روز چهلم به دنیا اومدنت بود مامان جون الماس اومد خونه ما و  اماده شدیم تا هر دو بریم حموم و مراسم چهلم رو انجام بدیم شب هم که خاله سحر و عمو جون رضا و بابا جون اسی واشه شام اومدن خونه ما و اینجوری یه جشن کوچولو گرفتیم به مناسبت چهلم شما و شما هم کلی بازی کردی.عزیزم چهل روزگیت مبارک   ...
2 مرداد 1393

پیش از تو!

پیش ازتو من انگار میان خواستن و داشتن میان همهمه آدمها که دائم بامنند چیزی کم داشتم.مدام ازخود میپرسیدم من چه چیزی کم دارم؟میدانی پیش ازتو من توراکم داشتم.پیش ازتو یادم نمی آید کی ازته دل این چنین خندیده باشم وگفته باشم خدایا شکر من چقدر خوشبختم.آخر پیش ازتو من مادر نام نداشتم
31 تير 1393

عروسکم یه ماهه شد

93/3/24 سلام فرشته كوچولو يك ماهگيت مبارك عسلم نازنينم امروز يك ماه از اومدنت ميگذره و من خدارو واسه لحظه به لحظه حضورت شكر مي كنم عزيزم مادر شدن يه حسه خاصه و خدا اين عشق رو تووجود مادر قرار داده . اين يك ماه همه وقتم پر بود وشايد فقط چند بار از خونه بيرون رفتم اخه شما كوچولويي و دوست ندارم تو گرمي  هوا اذيت  بشي دختر نازم شما با اين كه خيلي كوچولويي ولي يه عادت هاي خاصي پيدا كردي هر دو ساعت یکبار خودت واسه شیر خوردن بیدار میشی شبها قشنگ و آروم میخوابی و اونقدر غرق خواب میشی که به زور واشه شیر خوردن بیدارت میکنم صبح که میشه یکم وول میخوری سر و صدا میکنی و من رو بیدارم میکنی منم بیدر میشم و جات رو عوض میکن...
31 تير 1393

آنیسا و بهار

بهار زيباست ... براي اینکه تو امدی ... و زيبا ترين قاب خاطره هايم را بر فراز روحم آويختی. وقتي تو باشي همه چيز هست اشک هايت را از پهناي صورتت بر فراز آسمان مي نشانم ..تا هیچگاه بی ستاره نماند همیشه با خودم میگفتم پادشاه فصلها بهاراست..اما آنیسای من از این به بعد پادشاه تمام بهارهایم تو هستی آري بهار زيباست .. با تو ..تمام زندگی سراسر رنگ و اميد و زيبايي ست   ...
23 خرداد 1393

معجزه خدا

  فرزندم ،نورچشمم،پاره تنم... توآمدی با لبخند شیرینت،باگرمای دلپذیرت،بانگاه بی نظیرت. چگونه برایت از شادیم بگویم؟ازشوق دیدارت...از لحظه تولدت... توآمدی وبه زندگیمان رنگ تازه ای دادی...چونان رنگ گلهای بهشتی با عطری دلاویز وبه غایت مدهوش کننده... عظمت پروردگار رادرظرایف وجوددوست داشتنی ات می جوییم وخداراباتمام ذرات وجودمان می ستاییم. دخترم آنیسا 26 اردیبهشت ساعت 8/10 با وزن 3160وقد 51 سانتی  متر برای همیشه از بهشت خدا دل کند و به خاطر ما زمینی شد.دخترم تولدت آغاز خوشبختی من و وجودت آرامبخش قلب من است.بوییدنت یاد خدا را در دلم زنده میکندو نگاهت ترنم بهشت است.چه زیبا مرا با خدا صمیمی کردی با تو من به خدا رسیدم با تو من به ...
7 خرداد 1393

روز پدر

به دنبال قشنگ ترین واژه ها و کلمات میگردم ، اما هیچ کلمه و واژه ای نمیتواند عظمت حضور تو را در زندگی من وصف کند . . .همسرم روز مرد مبارک هدیه من به تو دادن لذت بغل کردن شکوفه زندگیمون آنیسا روز جمعه 26 اردیبهشت ...
23 ارديبهشت 1393

فرزندم بابا یعنی....

به مناسبت روز پدر تقدیم به همسرم:از طرف خودم و دخترم. دخترم : بابا یعنی یه حس گرم و صمیمیانه باباکه خونه نیست خونه خیلی سوت و کوره . خــــوش بختــــی یعنــــی قلــــب پــــدرت بتپــــد........... بابا یعنی قشنگترین کلمه دنیا که هیچ مترادفی نمیتونی براش پیدا کنی ! برایت بزرگانه بگویم : بابای تو منتهی علیه یک عشق ، بابای تو سرآغاز زندگی ورگ حیات بخش وجودی من ، بابای تو روح زندگی" بابای تو سرچشمه زلال مهربانی" بابای تو بخشنده بی منت" بابای تو پیر روزهای جوانی وکار "بابای تو مرد خستگی ناپذیرسختی ها" بابای تو شاه کلید طلایی قفل های سخت روزهای گذشته وسالهای پیش رو" بابای تو آهنگ لالایی روز های کودکی &...
23 ارديبهشت 1393

وبلاگ شکوفه زندگیمون آنیسا

من وبلاگم را دوست دارم ....زیــرا...   اینجــا می نویسم برای دخترکم...   برای احساس ناب دوست داشتنم...   و : وابستگی هایم به او را می نویسم....   ب : باورهایم را ثبت میکنم که فراموش نکنم روزی آنچه را که باور داشته ام..   ل : لمس میکنم با تمام وجودم دوست داشتن او را....و ثبت میکنم آن را....   ا : از احساسات مادرانه ام می نویسم آنچه در من رشد میکند و هر روز زیباتر میشود..   گ : گاه و بیگاه می نویسم برای خودم و دخترکم از اعماق افکارم و خیالاتم.....   م : شکوفه زندگی ما نام وبلاگ من است و قهرمان آن دخترکم است...
21 ارديبهشت 1393

مادرانگی

درست زمانی که بین همه ی اگرها و بایدها و چون و چراها مصمم میشی بشینی سر سجاده مهرش و از خدا نام مادر رو التماس کنی ، اون وقته که خدا نعمتش رو ... منتش رو بر سرت تموم میکنه و نام زیبای مادر رو برازنده باقی اسمت می کنه... قصه تنهایی روزهای زندگیت تموم میشه. .. یکی میاد که تو به لطفِ بودنش بهترین حس ها رو تجربه می کنی و به ضمانتش وام مادرانه میگیری...  خودت به میل خودت ، خودتو از دفتر الویت ها داوطلبانه خط میزنی و یه نفر رو  مادرانگی میکنی تا انتهای زندگی ... درست مثل مادرت یادم بمونه که ؛ همه ی اینا خستگی داره... نگرانی داره ... از خود گذشتگی داره ... ...
18 ارديبهشت 1393