آنیساآنیسا، تا این لحظه: 10 سال و 1 روز سن داره

شکوفه زندگی ما

فرشته زمینی من.....

1392/8/22 13:05
نویسنده : nasim
61 بازدید
اشتراک گذاری

بهار زندگی من و بابایی اونروز یعنی 18 ابان با بابایی رفتیم سونوگرافی اولین باری بود که قرار بود تورو ببینه و صدای قلب کوچیک و مهربونت رو بشنوه بعد از کمی انتظار نوبت ما شد بریم اتاق سونو از حال و هوای بابات اگه بخوام بگم نمیتونم وصف کنم برات بی تابی وبی قراری اش رو همش از دکتر میپرسید سالمه؟قلبش میزنه؟میشه فهمید نی نی مون چیه جنسیتش؟دکتر یکم ارومش کرد و جز به جز توضیح داد بهمون و با اصرار بابایی گفت به احتمال 70 در صد نی نی تون دخمله اونجا بود که دیگه اشک تو چشمای هردومون جمع شد.

واااااااااااای خدای من یه دخمل    Valentine smiley 146 همیشه ارزوش رو داشتیم.   

اخر سر هم صدای قلبValentine smiley 149نازت رو برامون گذاشت تا بشنویم و ما امروز قشنگترین موسیقی دنیا رو شنیدیمآپلود عکس     خیالمون راحت شد و دوباره خدارو صد ها بار شکر کردیم که سالم وسلامت داری نفس میکشی تو وجود من  آپلود عکس

 

همین که بیرون اومدیم تا جواب رو بگیریم بابات نتونست صبر کنه.همین که مامان جون(مامان مامانی)زنگ زد گفت شما سالمی و ما قراره صاحب یه دختر بشیم.مامان جونم خیلی خوشحال شد اخه اونم دختر رو خیلی دوست داشت .بعد به خاله سحر و عمو رضا خبر دادیم.خاله سحرت با همکارش شرط بسته بودن و شرطو باخت اما هر دو شون خوشحال بودن که تو دختری مخصوصا عمو رضا.

بعد به خاله رویا و خاله کاملیا(دوستای مامانی)زنگ زدم و خبر دادم اونا هم کلی ذوق کردن برات.آپلود عکس رایگان و دائمی

بابایی در همین حین  داشت خبر سلامتی و دختر بودنت رو به مامانش میداد با چه ذوقی هم میگفت دخمله نی نی مون.

 

باباجونت هنوز باورش نمی شد دخملی میگه هنوز زوده شاید عوض بشه اخه اون میخواست که شما پسمل باشی تا ببره  باغ و کارای مردونه کنی اما وقتی بیای با دلبری ات وادار میکنی اش که حرفش رو پس بگیره البته اون عاشق نی نی هستش میدونم وقتی بیای عاشق بابا جون میشی چون اونقدر بازی میکنه با هات و همه چیز میخره که حتی نمیتونی تصورش رو کنی.

دیگه کسی ابراز احساسات نکرد تا برات بنویسم از حالو هواشون.اما دختره نازم فرشته زمینی من طلوع زندگی من خوش حالم که تو وجود من هستی و نفس میکشی.نفس بکش و تمام خوبی ها رو جمع کن تا وقتی کنارمون میایی الهه مهربونیمون باشی.

راستی بابایی به افتخار دخملش شام مهمونمون کرد بیرون گرچه شما نذاشتی من نوش جون از غذا لذت ببرم و حالم بد شد اما اشکال نداره مهم اینه که تو هستی.

دخترم

هنوزم باورم نمیشه تو تو وجودم هستی مواظب خودت   باش و زود زود بزرگ شو .من و بابایی بیتاب بو عطر تنت هستیم.

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)