آنیساآنیسا، تا این لحظه: 10 سال و 1 روز سن داره

شکوفه زندگی ما

عزیز دل مادر

1392/8/30 13:46
نویسنده : nasim
65 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مادر دختر نازم این روزا خیلی روزای سختی رو داریم سپری میکنیم بابایی بیشتر وقتا کنارمون نمیتونه باشه و ما تنهاییم دوتایی درسته مامان جون و بابا جون نمیذارن که تنهایی رو حس کنیم اما خوب حظور گرم بابایی یه چیز دیگه هستش راستی تو این مدت خیلی من و تو بابا جون و مامان جون رو اذیت کردیم همه زحمتامون گردن اوناست هیچ پدری اون کارایی رو که بابا جون واسه مامانت کرده رو نمیکنه هر روز صبح ها میاد و من رو میرسونه به محل کارم.مامان جونتم که مدام به خورد و خوراکمون میرسه و عین یه پرستار مهربون مراقبمونه کاش من و بابایی هم بتونیم یه همچین پدر و مادری برای تو باشیم.

امروز اخرین روز از ماه ابان هستش و وارد نیمه اخر فصل پاییز شدیم امروز دقیقا 17 ماهه که بابایی داره دوره سربازی اش رو سپری میکنه و 17 ماه زندگیمون رو سختی های زیادی چرخید الان هر دو مون یعنی من و بابایی خسته و بی تابیم مخصوصا که اونجا واسه بابایی خیلی سخت میگذره مخصوصا وقتی نمیذارن کنار ما دوتا باشه اما بابایی با هر زحمتی هم هست تا حالا نذاشته تنها واسه کنترل پیش دکترم برم و با من اومده همیشه.خلاصه که شکوفه زندگیمون الان که خستگی این روزها به ما فشار میاریم فقط به عشق یک چیز زنده ایم  امیدوار و اون اینه که همه چیز با اومدن تو عوض میشه و رنگ دیگه ای برامون داره.اصلا اومدن تو یه نور امیده واسمون چون همه چیز تغییر میکنه و انشالا قدم تو برامون نفسی دوباره در زندگیمون باشه.امیدوارم بهار زندگیمون با حظور تو پر شکوفه باشه بی قرار دیدنت هستیم


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)